English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5948 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The waters run clear of the mill . <proverb> U آبها از آسیاب افتاد .
back tooth U دندان آسیاب
as busy as a bee <idiom> U مثل خر آسیاب
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
cheek tooth U دندان آسیاب
literal U چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
My mouth watered. U دهانم آب می افتاد
I licked my lips [in anticipation] . U دهنم آب افتاد.
it happened U اتفاق افتاد
i saw him fall U دیدم که افتاد
It was borne in on him. U برای او [مرد] جا افتاد.
She had to eat humble pie . she cringed . U به غلط کردن افتاد
The button on my coat off. U تکمه کتم افتاد
the lot fell upon me U پشک بمن افتاد
It dawned upon him. U برای او [مرد] جا افتاد.
he fell ill U به بستر بیماری افتاد
he fell to the ground U دویدن اغازکردبزمین افتاد
his mind was petrified U ذهنش از کار افتاد
At last the penny dropped! <idiom> U آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
It finally sunk in ! <idiom> U آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
He outgrew this habit. U این عادت ازسرش افتاد
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
Should anything happen to me, ... <idiom> U اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
His departure has been postponed for two days. U حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
He licked ( smacked ) his lips . U لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
He fell off his bike and bruised his knee. U او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
some time U یک وقتی
some time or other U یک وقتی
ever since U از وقتی که
until U وقتی که
until U تا وقتی که
synchronism U هم وقتی
somewhen U در یک وقتی
there is a time for everything U هرکاری وقتی
since U از وقتی که چون که
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
There is no time left . U دیگر وقتی نمانده
on request U وقتی که درخواست بشود
it never rains but it pours U وقتی که می ایدپشت سر هم می اید
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
associated document U وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated file U وقتی فایل را انتخاب می کنید
i shudder to think U میلرزم وقتی بفکر می افتم
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
lap U زانوی کسی وقتی که می نشینند
lapped U زانوی کسی وقتی که می نشینند
do not go in an u. hour U وقتی که ساعت بداست نروید
token U یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
It was only when she rang up [called] that I realized it. U تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
duopoly U وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
paper fed U که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
When the shit hits the fan. <idiom> U وقتی که گند کاردر آمد. [اصطلاح رکیک ]
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
souvenir U یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
to blow hot and cold U وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
false U اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
It makes me sick just thinking about it! U وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
anti- U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
times U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
He was utterly devastated when his wife left him. U وقتی که زنش او [مرد] را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
backgrounds U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
background U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
timed U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
speeches U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
switches U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switch U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
peach and straddle U وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
NOR function = U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
joint denial U تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
opened U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
actions U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
equivalence U تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
delayed penalty U چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
notepad U بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
case U دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
cases U دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
notepads U بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
halt U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
halted U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
scroll U برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls U برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
plug U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plugging U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
plugs U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
pre- U اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
pre U اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
non volatile U رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
repetitive stress injury U دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
repetitive strain injury U دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
musical chairs U نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
hermaphroditus U پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
righted U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righting U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
log U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
AUTOEXEC.BAT U فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
logs U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
right U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
timeout U 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
buffering U دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
fault U مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
Recent search history Forum search
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
3biotargeted
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1But it’s remarkable how, once you’ve committed to something, these things tend to work out in the end.
1When you need advice, who do you go to?
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com